.....

گنجشک به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم. آرامگاه خستگیم، سر پناه بی کسیم بود. طوفان تو آن را از من گرفت. کجای دنیای تو را گرفته بودم؟ خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی! چه بسیار بلاها که از تو به واسطه ی محبتم دور کردم. و تو ندانسته به دشمنیم برخاستی 

 

 

 خدایا!

رحمتی کن تا ایمان، نام و نان برام نیاورد

قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم

تا از آن ها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند

نه از آن ها که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند

«دکتر علی شریعتی»

گذر زمان

گذر زمان

 

در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند ، و گاهی اوقات پدران هم .


در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود .

در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب

هشت ساعته ، محروم می کند .
 

در 30 سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن .

در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه چیزی است که خود می سازد .

در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم ؛ بلکه

در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم .

در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و 90 درصد ،

آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند.

در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است.

در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب .

در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید .

در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه

را نیز که میل دارد بخورد .

در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست ؛ بلکه خوب بازی کردن با

کارتهای بد است .

در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می کند نارس است ، به رشد وکمال خود ادامه می دهد و به

محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار آفت می شود .

در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است .

در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست

بخونید جالبه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

استادی در شروع کلاس درس لیوانی پر از آب به دست گرفت  آن را بالا گرفت که همه آن را ببینند بعد از شاگردان پرسید:به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادن ۵۰ گرم .۱۰۰ گرم و....

استاد گفت من هم بدون وزن کردن نمیدانم وزنش چقدر است اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیق نگه دارم  چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاگردان گفتند:هیچ اتفاقی نمی افتد استاد پرسید؟ اگر یک ساعت همینطور نگه دارم چه اتفاقی می افتد؟یکی از شاگردان گفت : دستتان کم کم درد میگیرد.

حق با توست حالا اگر یک روز تمام آنرا نگه دارم چه اتفاقی می افتد؟ شاگرد دیگری جسارتا گفت:دستتان بی حس میشو د عضلات به شدت  تحت فشار قرار میگیرد ودستتان فلج میشود و مطمئنا کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند...

استاد گفت خیلی خوب است ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟؟؟؟

شاگردان جواب دادند نه ... پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات میشود؟؟؟من چه باید بکنم؟شاگردان گیج شدند و یکی از آنها گفت : لیوان را زمین بگذارید.

استاد گفت دقیقا مشکلات زندگی هم مثل همین است اگر آنها را چند دقیقه در ذهنتان نگهدارید اشکالی ندارد اما اگر  مدت طولانی به آنها فکر کنیدبه درد خواهندافتاد اگر بیشتر از آن نگه شان دارید فلجتان میکند ودیگر قادر به انجام کاری نیستید . فکر کردن به مشکلات زندگی مهم است اما مهمتر  آن است که در پایان روز و پیش از خواب  آنها را زمین بگذارید به این ترتیب تحت فشار قرار نمیگیرید و هر روز صبح سرحال و قوی بیدار میشوید وقادر خواهید بود از عهده هز مسئله و چالشی که برایتان پیش می آید بر آیید  پس یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذار زندگی همین است.....