شراب و موسیقی در اسلام

ما می بینیم که پیغمبر اسلام در ۲۳ سال رسالتش ، اسلام و تمام احکام و عقایدش را در همان سال اول مطرح نکرد ؛ به تدریج مطرح کرد : اول مسئله توحید را طرح کرد و تا ۳ سال هیچ کلمه دیگری بر آن اضافه ننمود :

قولوا لا اله الا الله تفلحوا

خوب ، نماز چیست ؟ هنوز نمی خوانند !

روزه چیست ؟ هیچ !

حج ؟ اصلا ندارد !

زکات ؟ اصلا !

قید و بندی ، حدودی ، عملی ؟ اصلا

یک چیز فقط فکری است :همین است که بتها را در ذهنشان و اعتقادشان نفی کنیم و به خدا معتقدشان کنیم.

بنابر این کسانی که در ۳ سال اول مسلمان شدند و به توحید معتقد شدند و مردند ، احتمالا « شرابخوار » بودند ، « نماز نخوان » ، « روزه نگیر »‌ ، « حج نکن » ، و .... بودند.

بعد از اینها در سال هفتم ، هشتم حجاب مطرح می شود ؛ یعنی بعد از هجده ، نورده ،بیست سال کار روی مردم حجاب را مطرح می کند.

همچنین مسأله شراب مطرح می شود. شراب را چگونه طرح می کند ؟

از همان مکه نمی گوید که « آهای مردم ، آهای ملت ، آهای عرب ها ، تا به توحید معتقد می شوید ، باید دیگر تمام کارهایتان راست و ریست باشد » ! نه ! کی ؟ در سال های آخر بعثتش مسأله شراب را مطرح می کند .

محمد (ص) گفت :

فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما

یعنی گناه دارد و نیز برایتان منفعتی دارد ؛ اینطور نیست که من آدم متعصبی باشم ، ارزشش را ندانم و نفهمم ؛ نخیر ، قبول هم دارم ، درست ! اما زیانش بیشتر است .

شنونده در برابر چه کسی قرار می گیرد ؟ یک آدم روشنفکر که شعور دارد ، تعصب ندارد و شراب را ، به صورت تابویی ،جنی ، غولی نجس ، و متا فیزیکی و غیبی تلقی نمی کند ؛ اما به خاطر اینکه زیان های اجتماعی و انسانی زیاد دارد ، در عین حال که منافعش را هم قبول دلرد و می شناسد ، نفی اش می کند .

آدم حرف او را گوش می دهد ؛ اما هیچکس حرف آن ملایی را که می گوید ، « موسیقی حرام است » ، ولی اصلا نه در عمرش موسیقی شنیده و نه اگر بشنود می فهمد ، گوش نمی دهد ! ای کسی که می گویی « غنا» حرام است ، اصلا تو می فهمی « غنا » چیست ؟

اصلا تو این را که این موزیک حماسی است یا ملی است یا علمی است ، تشخیص می دهی ؟!

موسیقی هزار شعبه دارد ، تاریخ دارد ، نقش های گوناگون دارد ، بنابر این وقتی که تو فتوا می دهی « حرام است » ، هیچکس گوش نمی کند ؛ برای اینکه تو نمی فهمی که چیست !

« دکتر علی شریعتی »

( زن ، ص ۲۷۵ و ۲۷۶ و ۲۷۷ )

پدر مومن من ... مادر مقدس من ....

پدر ... مادر ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم!

تو می گویی: نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد اما خودش نفهمد که دارد چه می گوید؟ فقط تمام کوشش اش این باشد که با دقت و وسواس مضجکی الفاظ و حروف را از مخارج اصلی اش صادر کند. اگر هنگام حرف زدن "ص" را "س" تلفظ کند حرف زدنش غلط می شود اما اگر اصلا نفهمد چه حرفهایی می زند و به مخاطبش چه می گوید غلط نمی شود!

اگر کسی روزی پنج بار و هر بار چند بار با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی و خواهش همیشگی خود را تلفظ می کند اما خودش نمی فهمد که چه درخواستی از شما دارد چه حالتی به شما دست می دهد؟ شما به او چه می دهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا بعنوان وظیفه یا ترس از شما هم انجام می دهد دیگر چه می کنید؟ گوشتان را پنبه نمی کنید؟

اگر خدا از آدم خیلی بی شعور و بلکه آدمی که مایه مخصوص ضد شعور دارد بدش بیاید همان رکعت اول اولین نمازش با یک لگد پشت به قبله از درگاه خود بیرونش می اندازد و پرتش می کند توی بدترین جاهای جهان سوم تا در چنگ استعمار همچون چهارپایان زبان بسته ی نجیب بار بکشد و خار هم نخورد و شکر خدا کند و در آرزوی بهشت آخرت در دوزخ دنیا زندگی کند و در لهیب آتش و ذلت و جهل و فقر خود ابولهب باشد و زنش حماله الحطب!!!

و اگر خدا ترحم کند رهایش می کند تا همچون خر خراس تمام عمر بر عادت خویش در دوار سرسام آور بلاهت دور زند و دور زند و دور زند...... و در غروب یک عمر حرکت و طی طریق در این" مذهب دوری" به همان نقطه ای رسد که صبح آغاز کرده بود. با چشم بسته تا نبیند که چه می کند و با پوز بسته تا نخورد از آنچه می سازد! و این است بنده مومن آنچه عفت و تقوی می گویند.

کجایی پدر مومن من... مادر مقدس من... وای بر شما نمازگزارانی که سخت غافلید و از نماز نیز. در خیالتان خدای آسمان را نماز می برید و در عمل بت های قرن را. خداوندان زمین را... بت هایی را که دیگر مجسمه های ساده و گنگ و عاجز عصر ابراهیم و سرزمین محمد نیستند...

« دکتر علی شریعتی »

( پدر ، مادر ، ما متهمیم )

مطالبی جالب وخواندنی

با شیر خدا امام علی (ع)
1- به خاطر هیچ کاری نماز اول وقت را از دست مده
2- بهترین نعمتهای خداوند و بزرگترین سرمایه انسان عقل و خرده است
3- امروز که قامت ها موزن است خون ها گرم و قلبها زنده است باید برای فردای سخت اندیشه کرد
4- نیک.کاری ، پس انداز جاودانه است
5- یکی از نشانه های نادانی این است که کسی قبل از شنیدن مطلب جواب بگوید
6- برای اشخاص توانا لازم است که بز زن و فرزند خون توسعه و گشایش دهند
7- جمله ( الله الا الله ) دری است که هر کس داخل شود از عذاب ایمن یابد
8- ارزنده ترین مرحله خود ، خودشناسی است
9-بهترین اموال آن است که برای حفظ آبرو صرف شود




امتحان
زندگی یک امتحان است اگر در مرحله ای رد شویم دلیل به آن نیشود که ناامید شویم بلکه باید در مرحله بهتر بتوانیم آن راجبران کنیم و در آینده آن را همانند آینه مورد بررسی قرار هیم تا سر بلند از امتحان بیرون آییم



ناپلئون
ناپلئون میگه :
حرفی رو بزن که بتونی بنویسیش
چیزی رو بنویس که بتونی امضا کنی
و چیزی رو امضا کن که بتونی پاش بایست



ای زینب
ای زینب: نگو در کربلا بر تو چه گذشت! بگو ما چه کنیم؟
(شریعتی)



عاشورای دل
عاشورا هر ورز در کربلای دلمان اتفاق می افتد. بکوشیم حسین دل به دست یزید نفس لب تشنه شهید نشود.



سهراب سپهری
من در این تنهایی
فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگی ام را بچرد



سنگ
هیچ سنگی را خوار نشمار
زیرا بارها و بارها همان سنگی که معمار خوارش شمرده،
در پایان شالوده بنایی شده است.



یاد گرفتم!!!
یاد گرفتم که : 1. با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند. 2. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند . 3. از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود . 4. تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم



امتحان کن
چیزی رو که خیلی دوست داری رهاش کن
اگه برگشت بدون مال تویه
ولی اگه بر نگشت غصه نخور
اون از اولم مال تو نبوده



مرگ
هر لحظه را چنان سپری کن گوئی که آخرین لحظه است.. و کسی چه میداند شاید که آخرین لحظه باشد