فاطمیه آمد و دل زخم برداشت...

آسمان این‌ شبها که می‌رسد، عجیب بی‌قراری می‌کند و زمین داغ دلش تازه می‌شود و زخم شرمش سر باز می‌کند...
زینب و ام‌کلثوم، کائنات را با موهای خویش پریشان می‌کردند. چروک بر پیشانی آسمان افتاده بود. زمین از درد به خود می‌پیچید. ناله‌های فرشتگان داغ پیامبر را دوچندان می‌کرد...
ولی چه بود آنچه آفرینش را بر پای نگاه می‌داشت؟ آسمان، این‌ شبها که می‌رسد، عجیب بی‌قراری می‌کند و زمین داغ دلش تازه می‌شود و زخم شرمش، سر باز می‌کند.
ملکوتیان حق دارند سر بر دیوار عرش بگذارند و های‌های گریه کنند.
و تنها خداست که می‌تواندتسلای دل علی باشد.

ماه حق دارد که گوشه اختفا را بر گریه اختیار کند و ستارگان چه کنند، اگر سر بر شانه یکدیگر نگذارند و مصیبت را زبان نگیرند
آن خانه نمی‌دانم آن شب به چه قدرتی بر پای ایستاده بود آن مدینه چه مدینه‌ای بود که چنین مصیبتی را تاب آورد و در هم نشکست آن چه قبرستانی بود که سرچشمه عصمت را در خویش فرو برد و دم بر نیاورد، آن چه خاکی بود که به خود جرأت داد، فاطمه را از علی جدا کند؟
چرا آن خانه بر جای ماند؟ چرا مدینه ویران نشد؟ چرا آسمان در خود نپیچید؟ چرا بغض زمین نترکید؟ چرا عالم فرو نریخت؟...

فاطمیه فصل تجدید غم است

بر لب شیعه سرود ماتم است

فاطمیه حرمت حیدر شکست

فاطمیه پهلوی کوثر شکست

فاطمیه وقت آه و درد بود

فصل داغ و غربت یک مرد بود

فاطمیه حجله غم بسته است

ساقی کوثر به غم بنشسته است

یادمان باشد

یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم

گرچه درخویش شکستیم صدایی نکنیم

یادمان باشد اگر شاخه گلی بر چیدیم

وقت پر پر شدنش سوزو گدایی نکنیم

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست

گر شکستیم زغفلت من و مایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند

طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم

جملات عاشقانه از دکتر علی شریعتی

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است ( دکتر علی شریعتی)




دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند ( دکتر علی شریعتی )




اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ( دکتر علی شریعتی )





اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است (دکتر علی شریعتی)




وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم (دکتر علی شریعتی)




اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری (دکتر علی شریعتی)




به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد (دکتر علی شریعتی)