عاشق گریزان ز عشق....
گریزان شدی تازمن بگذری گریزان من از چه باز امدی؟
چرا ای گریزنده بار دگر بد نام رفتی به ناز امدی؟
سر عاشقی گر نبودت چرا به جانم شراب هوس ریختی؟
توکه دل به جای دگرداشتی چرا با روانم در امیختی؟
ز اغاز دل را سپردم به تو که از مهر خاطر نوازی کنی
نگفتم که سرپیچی ازعشق من به دیوانگی ترکتازی کنی
گذشت از من وروزگاری گذشت دریغا مرا هیچ نشناختی
به دیوانگی در غماری زعشق مرا بردی و عاقبت باختی
تنها دلیل به دنیا آمدنم پدرم بود !
تنها دلیل بزرگ شدنم مادرم !
تنها دلیل ماندنم تویی فقط تو !
و خودم این میان هیچ !!