دختران و پسران بخوونند

براى انس و الفت بیشتر با همسر چه باید کرد؟
انس و الفت با همسر در گرو رعایت امورى است:
1ـ خوش رویی؛ امام علی(ع) می‌فرماید: «خوش رویى ریسمان مهر و مودّت است».(1)
چون شکفته باشد در این انجمن که صبح تسخیر کرده روى زمین را بنوشخند
2ـ به اسم خوب صدا زدن؛ هر یک از زن و شوهر باید همسر خود را به نامى صدا کند که بیشتر دوست دارد. ,,,,,,,
پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «سه چیز است که دوستى مسلمان را با مسلمان دیگر‌، خالص می‌کند:
1ـ هنگامى که او را ملاقات مى کند، با خوش رویى با وى برخورد نماید.
2ـ زمانى که خواست کنارش بنشیند،‌ براى او جا باز کند.
3ـ به بهترین نامى که دوست دارد، او را صدا زند»(2)
3ـ احترام به پدر و مادر و خواهر و برادر همسر، و توصیه احسان به آنان در ازدیاد محبت مؤثر است.
4ـ اظهار محبت؛ امام صادق(ع) می‌فرماید: « وقتى کسى را دوست داری، به او بگو، که این کار موجب ثبات بیشتر محبت بین شما خواهد بود».(3)
محبت قلبى هر چند لازم است، اما کافى نیست. براى انس و الفت بیشتر باید محبت را اظهار کرد. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «سخن مرد که به همسرش می‌گوید: واقعاً تو را دوست دارم، هرگز از قلبش خارج نخواهد شد».(4)
4ـ سلام کردن: امام صادق(ع) می‌فرماید: «وقتى شوهر به خانه وارد مى شود، باید به خانواده اش سلام کند و او را از آمدنش مطّلع سازد».(5)
5ـ احسان کردن: از آنجا که انسان بنده احسان است، یکى از شیوه هاى تحکیم روابط حسنه و ایجاد الفت احسان کردن به همسر می‌باشد یارى کردن بانوان در کارهاى خانه یک نوع احسان است و محبت را بیشتر می‌کند. یکى از مصادیق احسان، هدیه دادن است. امام باقر(ع) می‌فرماید: «برای یکدیگر هدیه ببرید که هدیه بردن کینه ها را از دل ها بیرون مى برد و انتقام و دشمنى و کینه توزى را بر طرف مى سازد».(6)
زن و شوهر سعی کنند در ولادت ها و سالگرد ازدواج و هفته زن و در بازگشت از مسافرت ها هدیه ای تقدیم یکدیگر نمایند.
6ـ درک متقابل زن و شوهر: اگر سطح توقع زنان از مردان و بالعکس بیش از حد توان باشد و انتظارات با مقدورات نخواند، محبت و سازش و صفاى محیط زندگى کاهش خواهد یافت. اگر زن و شوهر یکدیگر را درک کنند، همواره سازگارى و صمیمیت حاکم خواهد گشت.
7- عدم نزاع و کشمکش :
درگیری در خانه معلول عواملى است که بدان اشاره می‌شود:
1ـ خودخواهی: منشأ اصلى عداوت و درگیری، خودخواهى است. کسى که به اسارت خود در آید و بر محور خود بچرخد، هرگز حاضر نمی شود حق را بپذیرد و از حقیقت پیروى نماید. از این رو به رأى و نظر دیگران اهمیتى نمى دهد. در این صورت اختلاف و نزاع طبیعى و قهرى است. امام خمینی(ره) فرمود: «اگر تمامى انبیا را در یک شهر جمع کنند، کوچک ترین اختلافى با هم پیدا نمى کنند، زیرا آن‌ها از دام خود رسته اند»(7)
در محیط خانه گاهى مردى به دلیل احساس بزرگى و تسلّط بر همسر، توقع سلام کردن دارد و همیشه می‌خواهد حرف خود را به کرسى بنشاند یا زنى به واسطه جمال و هنرى که دارد، به خود مى بالد و بر شوهرش فخر مى فروشد و همین امر در بروز فتنه و عداوت کافى است.
امام علی(ع) می‌فرماید: «تکبّر، بغض و نفرت مردم را جلب نمى کند».(8 ) مردسالارى و زن‌سالارى هر دو منشأ اختلاف می‌شوند. باید ایمان سالارى و انسانیّت در خانه و اجتماع حاکم باشد تا اختلافات به صفر برسد.
2ـ جدل: یکى از اسباب دشمنى و نزاع، جدل و بگو مگوهاى بى فائده است که هدفى جز برترى جویى ندارد. امام علی(ع) می‌فرماید: «از مجادله و ستیزه جویى بپرهیزید که این دو دل هاى برادران دینى را نسبت به یکدیگر مکدّر می‌کنند و بذر نفاق را پرورش می‌دهد».(9)
3ـ خودپسندی: ریشه بسیارى درگیرى ها خودپسندى است. خود دوستى که از تمایلات طبیعى بشر است، اگر به حد افراط برسد، انسان را به خودپسندى و غرور و بلند پروازى و فزون طلبى و داشتن توقعات نابجا وادار مى نماید. امام علی(ع) می‌فرماید: «از خودپسندى پرهیز کن که با این صفت، نقائص خود را آشکار مى کنى و دشمنى ها را ظاهر مى سازی». 10
4ـ عدم آشنایی با وظایف: گاهى نزاع و کشمکش در اثر عدم اطلاع از وظایف و مسئولیت ها است. زن و شوهرى که از حدود اختیارات و مسئولیت هاى خود بى اطلاع اند، توقعاتى از یکدیگر دارند که با عدم تحقق آن، کدورت ایجاد می‌شود. در محیط کار نیز همین علت، جاری است.

5ـ سخت گیری: تعاون و همکارى در گرو برخوردارى از روحیه گذشت و چشم پوشى و بخشش خطاها و لغزش هاى جزئى است. اگر اعضاى یک خانواده در پى یافتن عیوب یکدیگر و بزرگ نمودن آن باشند و در تعقیب آن سخت گیرى نمایند، عداوت و دشمنى بین آن‌ها حاکم خواهد شد، از این رو در اوائل ازدواج به دلیل عدم گذشت و غماض، قهر و نزاع بیشتر دیده می‌شود. لج و لجبازى و روحیه عدم گذشت،موجب از بین رفتن پیوند هاى دوستى و یگانگى می گردد.
6ـ عدم رشد فکرى و اخلاقی: شکى نیست که افراد با یکدیگر اختلاف نظر دارند. دو نفر در جهان پیدا نمى شود که از لحاظ جسمى و روحى و فکرى یکسان باشند. در صورتى که انسان به رشد اخلاقى نرسیده باشد و به سعة صدر و بلند نظرى و تحمل و نرمى و بردبارى متصف نشده باشد، آمادگى اخلاقى براى هضم نقاط اختلاف ندارد. از این رو انتظار دارد دیگران در همه موارد از او پیروى کنند. همین امر زمینه درگیرى را فراهم مى سازد.
7- مرحله ترس و خشونت: یکى از مهمترین عوامل تصادم ها و کشمکش هاى سخت و حوادث خطرناک و ناگوار توسل به خشونت است. با این عمل زمام اختیار و کنترل اعصاب از انسان سلب می‌شود. و چه بسا هر خطایى حتى کلمات کفر آمیزى از او سر مى زند. اما با رفق و مدارا و ترک خشونت مى توان از وقوع نزاع و درگیرى پیشگیرى کرد. رسول خدا(ص) فرمود: «رفق و نرمش با هر چه همراه باشد آن را زینت می‌دهد و از هر چیز جدا شد نازیبایش مى سازد».11
پی نوشت ها:
1- غررالحکم، ج 5، ص 24.
2-اصول کافی، ج 4، ص 457.
3 - وسائل الشیعه،ج 8،‌ ص435
4- شافی، ج 2، ص 138.
5- بحارالأنوار، ج 73، ص 11.
6- الکافی، ج 5، ص 143.
7- محمد على سادات، اخلاق اسلامی، ‌ص98
8- غررالحکم،‌ ج 6، ص 59.
9- اصول کافی، ج 3، ص 409.
10- غررالحکم، ج 2، ص 299.
11- اصول کافی، ج 3، ص 182.

حدود اطاعت از شوهر در اسلام چقدر است؟

حدود اطاعت از شوهر در اسلام چقدر است؟
خانواده یک واحد کوچک اجتماعى است که همانند اجتماع بزرگ نیاز به رهبر و سرپرست دارد. قرآن مجید تصریح کرده که مدیریت خانواده بر عهده مرد است: "الرّجال قوّامون على النّساء؛ مردان سرپرست و عهده دار امور زنان هستند".(1) البته منظور از سرپرستى و مدیریت، استبداد و زورگویى نیست، بلکه منظور، اداره امور و هدایت زندگى و تأمین معیشت است. این موقعیت به خاطر خصوصیات جسمى و روحى مردان است مانند: داشتن بنیه بدنى و نیروى جسمى و غلبه قوه تفکّر مدیریتى بر نیروى عاطفه.
از طرفى تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداخت هزینه‏هاى زندگى و پرداخت مَهر، این حق و در واقع مسئولیت را به او مى دهد که وظیفه سرپرستى بر عهده او باشد. البته ممکن است زنانى، بر شوهران خود امتیاز داشته باشند، ولى قوانین به تک تک افراد نظر ندارد، بلکه نوع انسان و کلى را در نظر مى گیرد.(2)
مدیر بودن مرد به معناى اسیر بودن زن در دست وى نیست تا بتواند به دلخواه خود عمل کند. در تمام مدیریت‏ها مدیر نباید خود را بى نیاز از شور و مشورت بداند.
فقها بر اساس روایات، حدود اطاعت زن از شوهر را معیّن کرده‏اند:
امام خمینى(ره) در این باره مى گوید: "در مطلق استمتاعات (بهره مندى‏هاى جنسى) و خروج زن از منزل باید اطاعت از شوهر باشد".(3) البته مسئله خروج در مواردى استثنا شده که در توضیح المسائل مراجع ذکر شده است. زنى که امور واجب بر خود و حقوق شوهر را رعایت نکند، ناشزه است، ولى ترک اطاعت از شوهر در مواردى که بر زن واجب نیست، باعث نشوز وى نمى شود. بنابراین اگر زن از خدمات خانه و خواسته‏هاى شوهر که مربوط به کامیابى در امور جنسى نمى شود، مانند جارو کردن، خیاطى، آشپزى یا حتى آب دادن و پهن کردن رختخواب خوددارى کند، نشوز شمرده نمى شود.(4)
پى نوشت‏ها:
1. نساء (4) آیه 34.
2. تفسیر نمونه، ج 3، ص 370، با تلخیص.
3. عبدالرّحیم موگهى، احکام خانواده، ص 75.
4. تحریرالوسیله، ج 2، ص 305.

حدود دوستی کدام است؟

حدود دوستی کدام است؟
با توجه به این که نیاز به دوستى و دوستان یکى از نیاز هاى مهم انسان است و جاى خالى این نیاز را چیز دیگرى پر نمی کند، باید زمینه هاى دوستى و روابط دوستانه مورد دقت قرار گیرد. از این رو امام حسن مجتبى (ع) به یکى از فرزندانش فرمود: "پسرم ! با احدى برادرى و دوستى مکن مگر بدانى به چه جاهایى مى رود و با چه افرادى نشست و برخاست مى کند و چون خوب بر احوالش آگاهى یافتى و روش او را پسندیدی، با او دوستى کن. دوستى تو به خاطر این باشد که او را از لغزش ها باز دارى و در تنگدستى به او یارى رسانی".[1]
على (ع) فرمود: "هرگاه وضع شخصى بر شما نامعلوم شد و دین و آیین او را نشناختید، به دوستانش بنگرید. اگر اهل دین و آیین الهى اند، او نیز پیرو آیین خدا است".[2]
دوستى هاى ممنوع
1ـ دروغگو : امام سجاد (ع) به یکی از پسران خود فرمود:" فرزندم !پنج دسته را در نظر داشته باش و با آنان همنشین و هم گفتار و رفیق راه مشو: مبادا با دروغگو همنشین شوى که چون سراب است ".1[3]
2ـ فاسق:آن حضرت فرمود: " مبادا با فاسق همنشین شوى که تو را به لقمه اى نان و یا به کمتر از آن بفروشد."[4]
3ـ بخیل : فرمود: "مبادا با بخیل دوست شوی، زیرا وقتی به کمک مالى او نیازمند بشوى ک تو را رها مى کند".[5]
4ـ احمق و نادان: فرمود: "مبادا با احمق دوست شوی، زیرا برای این که به تو سودى برساند، به تو ضرر مى رساند".[6]
5ـ قاطع رحم. فرمود: " از همنشینى با کسى که پیوند خویشاوندى را قطع کرده ، دورى کن ، زیرا که من او را در سه جاى قرآن مورد لعن و نفرین یافتم".[7]
6ـ بد زبان. لقمان حکیم به فرزندش فرمود: "فرزندم! هیچگاه بد زبان تو را فریب ندهد، زیرا بر دلش مهر زده شود و اندام و جوارحش علیه اوشهادت خواهد داد".[8]
7ـ جاهل : امام على (ع) به فرزندش امام حسن(ع) فرمود: "صحبهْْ الجاهل شؤم؛ همنشینى با جاله ، نحس و بى برکت است".[9]
8- فرومایگان: آن حضرت به امام حسین(ع) فرمود: " و من خالط الأنذال حقّر ؛[10]هر که با فرومایگان معاشرت کند، پست و حقیر شود".
9ـ اشرار : امام جواد(ع) فرمود: "مبادا با شخص بدکار و تبهکار دوستی و رابطه برقرار کنی،زیرا او همانند شمشیر است که جلوة زیبایی دارد، ولى اثرش زشت و نازیبا است".[11]
حفظ رابطه با دوستان خوب:
در سفارشهاى لقمان حکیم به فرزند خود به بر قرارى رابطه با دوستان خوب تأکید شده است : "دوست خوب بهتر از تنهایى و گوشه نشینى است. فرزندم! هزار دوست براى خود انتخاب کن و بدان که هزار دوست کم است و هیچ کس را دشمن خود مساز، زیرا یک دشمن هم زیاد است".
هم چنین امیر المؤمنین(ع) فرمود: "تا مى توانى دوستانت را زیاد کن. دوستان به هنگام یارى جستن تکیه گاه وپشتیبان آدمى هستند".[12]
براى استحکام دوستى ها باید آداب و برخوردهاى اجتماعى انسان متناسب باشد.
در این زمینه مراعات امورى لازم است:
1ـ احترام به شخصیت دیگران،
2ـ حُسن خلق،
بداخلاقى موجب پراکنده شدن دوستان مى شود. امیرالمؤمنین(ع) به فرزندش محمد بن حنیفه فرمود: "مبادا به خود بینى و بداخلاقى و بی صبرى مبتلا شوی، زیرا با این صفات هیچ دوستى برایت باقى نمى ماند و پیوسته مردم از تو کناره مى گیرند".[13]
3ـ داشتن روحیة عفو و گذشت: علی (ع) فرمود: "عذر کسى را که از تو پوزش بخواهد بپذیر و عفو و گذشت دیگران را نیز پذیرا باش".[14]
4ـ خوش زبانى ،
5ـ دلسوزى براى دوستان،
6ـ حفظ اسرار دیگران،
7ـ ظلم و آزار نرساندن به دوستان.
عوامل فوق باعث تثبیت و پایداری دوستى ها مى شود.
دوست واقعی:
از نظر روایات دوست واقعی کسی است که به حدود دوستی پای بند باشد.امام علی (ع) در این رابطه می فرماید: دوست واقعی نخواهد بود مگر اینکه دوستش را درسه حالت فراموش نکند : به هنگامی که دنیا به او پشت کرده و وقتی که غایب است وپس از مرگ.(15)
یکی از ویژگی های دورة بلوغ، احساس خلأ و تنهایی است. این احساس جوان و نوجوان را بر آن می دارد که با همسالان خود ارتباط برقرار کند، پس دوستی ها در این دوره براساس نیاز اجتماعی شکل می گیرد. یکی از دلایل دوستی ها و پناه بردن به همسالان ، مشابهت مشکلات آنان است. متأسفانه در این باره از دو چیز غفلت می شود:
1 - انتخاب منطقی دوست
2 - اعتدال در دوستی، یعنی دوستی ها جنبة جذبه و شور می گیرد و معیار دوستی ها بیش تر بر مبنای عواطف شکل می گیرد و از پایه های منطقی و ارزشی کمتر برخورد می شود و به گونه ای افراطی عمل می کنند . این نوعدوستی با تقدیم هدایا و احساسات خالصانه به اوج می رسد و غالباً این دوستان ترجیح می دهند دوست، همواره متعلق و منحصر به خودشان باشد و دیگری در این ارتباط عاطفی ، مشارکتی نداشته باشد. البته دوستی های افراطی زمانی محدود و مشخص دارد، به نحوی که شروع آن پیرامون 12 و 13 سالگی و دوام آن حداکثر تا 18 سالگی است، پس از آن، احساسات فرو می نشیند و به اصطلاح تصفیه می گردد.(16)
اسلام، اصل معاشرت با مردم و دوستی با همسالان را تأیید کرده و حتی بر دوست گیری تأکید نموده است، تا جایی که امام علی (ع) می فرماید: "کسی که دوست پاک ضمیر خود را برای خدا با وی پیوند دوستی داشته ، از دست بدهد، مثل این است که شریف ترین اعضای بدن خود را از دست داده است".(17)
اما اسلام به منظور پیشگیری از خطرات احتمالی بر رعایت نکاتی تأکید کرده است، مانند :
1 - جهت گیری صحیح در برخوردها و ارتباط انسانی:

اسلام می خواهد همه دوستی ها و دشمنی ها برای خدا باشد و اغراض نفسانی در آن دخالت نداشته باشد.
2 - دوستی حساب شده:
جوانان در انتخاب دوست . آسان پذیر و زود پسند و با یک برخورد عادی مجذوب دیگری می گردند.
چنین دوستی های تصادفی و حساب نشده می تواند ثمرات تلخی داشته باشد .
3 - اعتدال در دوستی:
جوانان به دلیل برخورداری از احساسات و عواطف، در دوستی افراط می کنند و ارتباط امروز را ثابت و ناگسستنی می پندارند، از این رو به قدری در دوستی زیاده روی می کنند که گویی یک روح در دو بدن اند، از جمله مثل هم لباس می پوشند و مانند یکدیگر موی و روی خود را می آرایند، نیز با هم از هر سرّی سخنی می گویند و تحمل جدایی از یکدیگر را ندارند، چنان که در ایام جدایی بیش از حد ابراز مخالفت و دشمنی می کنند اما اسلام اعتدال در دوستی را مطرح کرده ، در دوستی و دشمنی خواهان میانه روی است.
امام علی (ع) می فرماید: "با دوستت با حفظ جهات و مدارا اظهار دوستی کن. شاید روزی دشمنت شود. همچنین در اظهار دشمنی نیز مدارا کن، شاید روزی دوستت گردد".(18)
پی نوشت ها:
1.محمد جواد طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص 176.
2. همان، ، به نقل از بحارالأنوار ، ج 74، ص 197.
3. همان، ص 179 ، به نقل از الختصاص ، ص 333.
4. همان.
5. همان.
6. همان.
7. همان.
8. همان، ص 183، به نقل از الاختصاص، ص 336.
9. همان، به نقل از بحار، ج 74، ص 208.
10همان، به نقل از تحف العقول، ص 84.
11. هما"، به نقل از بحارالأنوار، ج 74 ، 198.
12. همان، ص 177 ، به نقل از بحار، ج 75، ص 90.
13. همان، ص 258، به نقل از مستدرک الوسائل ، ج 1، ص 136.
14. همان، ص 261 ، به نقل از کنز العمال ، ج 16 ، ص 269.
15نهج البلاغه قصار 134
16 - دکتر محمد رضا شرفی، دنیای نوجوان ، ص 131.
17 - غررالحکم، ج5، ص 472.
18 - نهج البلاغه، قصار260.