در مورد ازدواج هایی که از طریق چت یا اینترنت با هم آشنا می شوند

در مورد ازدواج هایی که از طریق چت یا اینترنت با هم آشنا می شوند
اگرچت یا اینترنت تنها نقش واسطه را داشته باشد و سپس از راه طبیعی و با تحقیقات کامل شناخت واقعی از هم حاصل گردد اشکالی ندارد . ولی معمولا این ارتباط ها بر اساس احساسات صورت می گیرد و با توجه به شرایط خاص دوران جوانی، بسیاری از این عشقها منشأ شهوانی دارد و جزء عشق های پایدار و حقیقی محسوب نمی شود، بلکه عشقهای مجازی است. بنابراین بهتر است بجای کلمه عشق کلمه علاقه بکار ببریم . در علاقه افراطی انسان قدرت انتخاب خود را از دست می دهد یعنی فقط یک گزینه دارد و آن فرد یا شیء است که به شدت به آن علاقه مند شده است و چشم و گوش او را پر کرده است و به هیچ کس و هیچ چیز دیگر نمی تواند فکر کند. لذا دیگر انتخابی برای او وجود ندارد بلکه همه تلاش او این است که به این فرد یا شیء مورد علاقه برسد. معیار دیگر برای تشخیص این است که علاقه افراطی موجب می شود که انسان قدرت واقع بینی و ارزیابی خود را از دست بدهد و دیگر نتواند مقایسه کند عیب ها و کاستی ها را نمی بیند اما افرادی که علاقه آنها عاقلانه است و پشتوانه فکری و منطقی دارد، اولا این علاقه باعث نمی شود که نتوانند انتخاب کنند بلکه بر خلاف اینکه علاقه دارند دست به تحقیق می زنند و در صورتی که عیوب اساسی و نقص های غیر قابل جبرانی را مشاهده کنند از علاقه آنها کاسته می شود و به این نتیجه می رسد که چنین فرد یا شیء را انتخاب نکنند و یا اگر انتخاب می کنند به این عیوب توجه دارند و برخلاف داشتن باز هم ترجیح میدهند این فرد را انتخاب کنند، زیرا ارزیابی و مقایسه می کنند و در یک محاسبه دقیق به این نتیجه می رسند که اگر این فرد عیوبی دارد جنبه های مثبتی نیز دارد که این جنبه های مثبت اهمیت بیشتری دارد در نتیجه مرجحی می شود برای انتخاب او. طبیعی است افرادی که بر اساس تحقیق، آگاهی و شناخت و ارزیابی دست به انتخاب زده اند و علاقه آنها همراه با آگاهی بوده است امکان و احتمال پایداری علاقه آنها به یکدیگر بیشتر خواهد بود ولی افرادی که با یک نگاه یا با یک حرف عاشق شده اند و چشم بسته تحت تأثیر علاقه شدید خود قرار گرفته اند از عنصر آگاهی کمترین بهره را برده اند و معلوم نیست این علاقه پایدار بماند چه بسا بعد از این که به وصال خود رسیدند و آتش شهوت آنها با ارضاء موقت فرو نشست تازه چشم باز می کنند و واقعیت ها را می بینند و چه بسا آن علاقه پایدار نماند. بنابراین علاقه ای که بر اساس شهوت و غرایز جنسی شکل بگیرد از زمره علاقه هائی است که نمی توان روی آن حساب باز کرد و امید به پایداری آن داشت. ممکن است پایدار باشد و ممکن است عمر آن به اندازه عمر ارضاء غرایز جنسی باشد یعنی موقتی و ناپایدار. اما علاقه هائی که بر اساس آگاهی از ویژگی های آن باشد و واقع بینانه باشد احتمال پایداری آن بیشتر خواهد بود.
پسر ودختر قبل از اینکه همدیگر را کاملاً بشناسند و درباره اخلاق، افکار و خانواده‏هاى یکدیگر فکر کنند و نیز از نظرات خانواده‏هایشان با خبر شوند، نباید رابطه عاشقانه داشته باشند تا بهتر بتوانند عیب‏ها و نقص‏هاى یکدیگر را تشخیص دهند و تصمیمشان براى ازدواج، از روى احساس نباشد. ولى اگر این نکته را رعایت نکنند و قبل از ازدواج رابطه عاطفى شدیدى با هم داشته باشند، بعد از اینکه ازدواج کردند و به اخلاق واقعى یکدیگر آگاه شدند، ممکن است احساس شکست کنند و از کرده خود پشیمان شوند.

هدف از ازدواج چیست؟

هدف از ازدواج چیست؟
از نظر اسلام اهداف اساسی ازدواج عبارتند از:
1 – رسیدن به آرامش:
در نظام الهی و فرهنگ قرآنی، هدف اصلی از ازدواج رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودن طریق رشد، دستیابی به کمال انسانی و نزدیکی به ذات حق است.
تردیدی نیست که از تنهایی به درآمدن، همسر و همراه شدن ، خانوادۀ مستقل تشکیل دادن، ارضای کشش‌های نفسانی و غرایز طبیعی و فرزند آوری از نتایج قهری ازدواج، نیز از مهم‌ترین عوامل مؤثر در آرامش روان، آسایش فکر و جان و احساس رضامندی درونی است.(1)
قرآن کریم در معرفی فلسفه ازدواج می‌فرماید: «و یکی (دیگر) از نشانه های خدا این استکه از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آن‌ها آرامش پیدا کنید»(2) خداوند در این آیه و آیه 189 اعراف، ضمن آن که حقیقت زن و مرد را یک گوهر دانسته و هیچ امتیازی از لحاظ مبدأ آفرینش بین آن‌ها قایل نشده، آرامش خاطر و روان را هدف ازدواج و زن را محور آرامش معرفی کرده است.
2 – بقای نسل:
یکی از اهداف جانبی ازدواج، فرزند آوری و بقای نسل است.
امام سجاد(ع) وجود فرزند را از سعادت های انسان می داند(3). امام صادق(ع) یکی از معیارهای مهم در انتخاب همسر را توان زاییدن فرزند بسیار معرفی می‌کند (4).
3 – پاسخ به ندای فطرت:
ازدواج پاسخی است خداپسندانه به ندای فطرت زیرا خداوند وجود انسان غریزه جنسی را قرار داده است.
4 – حفظ عفت:
از هدف مهم ازدواج، حفظ پاکدامنی زنان و مردان و جلوگیری از لغزش‌های گوناگون است، زیرا ازدواج تنها راه ارضای طبیعی تمایل جنسی است،از این رو پیامبر(ص) فرمود: «هر کس ازدواج کند، نیمی از دینش را حفظ کرده، پس باید در نیم دیگر از خدا بترسد»(5)
پی نوشت:
1 – غلامعلی افروز، همسران برتر تا ص 24.
2 – روم (30) آیه 21.
3 – وسائل الشیعه، ج 15 . ص 96.
4 – همان، ج 14 ، ص 33.
5 – سفینه البحار، ج 1، ص 561.

ازدواج در چه سنی مناسب است؟

ازدواج در چه سنی مناسب است؟
وقتى سخن از سن ازدواج مى‏شود دو نکته را باید مد نظر داشت:
1- ازدواج یک زمان صد در صد معین شده و قانون ثابتی براى همه انسان‏ها ندارد.
2- سن ازدواج علاوه بر نیاز فردی ، از شرایط اجتماعى و نیاز نوعى نیز متأثر مى‏گردد.
زمان ازدواج به چند عامل بستگى دارد:
1ـ از نظر فقهی براى افرادى که به وسیله ازدواج نکردن به گناه آلوده مى‏شوند ازدواج نمودن واجب است و بر اساس این معیار زمان و سن خاص را نمى‏توان معرفى نمود . هر زمانى و در هر سنى که حفظ گوهر پاکى برای او سخت گردد ، به گونه‏اى که على‏رغم تمهید مقدمات و رعایت اصول ا خلاقى و احکام فقهى همچنان از تیررس شیطان در امان نباشد و از تهدید نفس اماره و آلوده شدن مصون نباشد ، باید ازدواج کند. پرواضح است که به محض احساس چنین حالتى نباید به سراغ ازدواج رفت ، بلکه ابتدا باید به سراغ کنترل خواسته‏ها رفت و در این مورد تدابیرى را به کارگرفت و از طریق رعایت احکام فقهى و اصول و مقررات اخلاقى و کنترل رفتارى و فکرى ، خواهش‏هاى زودگذر را محدود نمود و بعد از بکارگیرى این امور اگر علاج نشد و یا این کنترل به قیمت از کف نهادن تمام برنامه‏هاى زندگى و سخت شدن زندگى، ممکن و میسور نگردید در این صورت باید ازدواج نمود.
2ـ عامل دوّم رسیدن به بلوغ جنسى و رشد فکرى و اجتماعى و اخلاقى است ، یعنى هر چند که آدمى بتواند غرائز خود را کنترل کند و خواهشهاى گذرا او را تهدید ننماید، اما وقتى به رشد فکرى و عقلى و اجتماعى و اخلاقى دست یافت ، جهت بقاى نسل آدمى و رشد شخصیت خود و تکامل اخلاقى و معنوى خویش و رسیدن به آرامش فکری و روحی و به طور کلی بهره مندی از فواید و آثار مثبت ازدواج ، به آن اقدام خواهد کرد . در این جا نیز نمى‏توان به صورت قطعى سن معینى را بیان نمود ، ولى معمولاً دختران بین سنین 16 ـ 22 به این بلوغ و رشد مى‏رسند و البته کسانى هم زودتر و یا دیرتر به این بلوغ فکری و اجتماعی مى‏رسند .
این موضوع می تواند در فرهنگ ها و مناطق مختلف متغیر باشد . بنابراین شرایط اجتماعی و منطقه ای را نیز باید در نظر داشت.
3ـ گاهى اوقات ، على رغم رسیدن به رشد و بلوغ لازم ، اشتغال به تحصیل یا ارائه خدمات عالی تر و برتر موجب تأخیر در ازواج مى‏شود که در این صورت نیز نباید سن ازدواج دختر از 25 تا 26 سال بگذرد.
به هرحال از بین عوامل بیان شده ، عامل نخست جایگاه ویژه دارد ؛زیرا در صورت بروز آن دیگر نمى‏تواند گفت مى‏خواهم درس بخوانم و رشد اجتماعى ندارم. در اینجا باید ازواج نمود ؛ زیرا حفظ پاکى از هر گوهرى ارزشمندتر است. حتی اگر مسئله آلودگی به گناه هم نباشد، برای برخورداری از فواید و آثار بسیار زیاد و مثبت دینی ، فردی و اجتماعی ازدواج ، تحقق زودتر آن بهتر است . این موضوع در روایات بسیار توصیه شده به خصوص برای دختران که در صورت آمدن خواستگار مناسب ، از طرف دختر و خانواده رد نشود.
در عین حال می توان تا رسیدن به رشد اجتماعى و اخلاقى از مادر شدن و پدر شدن جلوگیرى نمود و همین طور از بهره‏گرفتن ازتجارب بزرگترها نباید غفلت ورزید.